شهید محمـدرضــا خـوشــرویی ساروکلایی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید محمـدرضــا خـوشــرویی ساروکلایی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید محمـدرضــا خـوشــرویی ساروکلایی

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام محمدرضا خوشرویی ساروکلایی از شهدای دانش آموز شهرستان قائم شهر می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : حبیب الله
تاریخ تولد : 1341/01/26
تاریخ شهادت : 1359/11/22
محل تولد : قائم شهر
گلزار شهدای سید نظام الدین قائم شهر
نحوه شهادت :جراحات وارده بر اثرسقوط از کوه
محل شهادت : مریوان
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.

طرح لایه باز فتوشاپ وصیت نامه و زندگی نامه شهید محمدرضا خوشرویی

شهید محمدرضا خوشرویی ساروکلاییشهید محمدرضا خوشرویی

شهید محمدرضا خوشرویی

 

 

میثم میثم
۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۱ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۲۱ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱ نظر
میثم میثم
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۱۰ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۰۴ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 


شهید محمدرضا خوشرویی ساروکلایی



شهید محمدرضا خوشرویی ساروکلایی
شهید محمدرضا خوشرویی ساروکلایی
شهید محمدرضا خوشرویی ساروکلایی
شهید محمدرضا خوشرویی ساروکلایی


میثم میثم
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۰۱ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر

نحوه شهادت به روایت خواهر شهید :

سلام با تشکر از زحمات شما درجمع آوری اطلاعات فوق من خواهر شهید محمد رضا خوشرویی هستم در روز خاک سپاری من خودم به چشم پیکر پاک برادرم را دیدم که جای اصابت گلوله در پیشانی ایشان به وضوح دیده میشد و ایشان پس از اصابت گلوله از کوه پرت شدند و شهادتشان فقط پرت شدن و حادثه نبود چرا اصرار دارند چنین چیزی بگویند که من و خانواده ی ما را ناراحت میکند مگر واقعیت چه اشکالی دارد شهید ما انقدر در کوه نوردی مهارت داشت که در میان دوستان و همرزمانش به بز کوهی مشهور بود در هر صورت خداوند بزرگ پشت وپناهتان

-----------------------------------------------------------

حبیب‌الله خوشرویی پدر شهید محمدرضا خوشرویی از شهدای سیدمحله قائم‌شهر که در 22 بهمن ماه 1359 فرزندش در مریوان به شهادت رسید، پس از شهادت فرزندش به‌طور داوطلبانه راهی جبهه‌ها شد، وی با اشاره به بخشی از خاطرات خود در دوران حضورش در لشکر ویژه 25 کربلا، بیان می‌کند: حضور 45 روزه در مناطق عملیاتی و محل استقرار لشکر خط‌شکن 25 کربلا در خوزستان، خاطرات زیادی را برای من به همراه داشت.

 

صبح یکی از این روزها، گشتی‌های ما در حال عبور از شبه‌نیزاری بودند که ناگهان صدای ناله‌ای به گوش‌شان رسید، با جست‌وجو در نیزار به جوانی برخورد کردند که پاهایش قطع شده بود.

جوان خوش‌سیمایی که خون تمام لباسش را فرا گرفته و از ظاهرش پیدا بود که لحظات پایانی عمرش را پشت سر می‌گذارد.

پس از آن که متوجه حضورمان شد، گفت: «آب، آب» یکی از بچه‌ها قمقمه آبش را باز کرد و به دهان او نزدیک کرد اما تا آب را دید در حالی که به سختی حرف می‌زد، گفت: «کربلا، کربلا کدام طرف است؟» ما هم سعی می‌کردیم به اصرار جرعه‌ای آب را در دهانش بریزیم، اما او همچنان می‌گفت: «راه کربلا را نشانم بدهید». چاره‌ای جزء این نبود، یکی از بچه‌ها سمت عراق را نشانش داد و گفت کربلا این طرف است.

جوان با شنیدن این حرف تلاش کرد تا خودش را به سمت کربلا برگرداند اما بچه‌ها با مشاهده ناتوانی او کمک کردند و رویش را به سمت حرم امام حسین(ع) برگرداندند.

در این لحظه دستش را به روی سینه‌اش گذاشت و گفت: «السلام علیک یا ابا عبدالله، تو را تشنه‌لب به شهادت رساندند و من هم با لبانی تشنه به انتظار شهادت نشسته‌ام». دقایقی نگذشت که آن جوان همچون امام غریبش تشنه‌لب به شهادت رسید.

میثم میثم
۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۶ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر